27 بلاگ

...این کشته‏ ى فتاده به هامون، حسین توست...

27 بلاگ

...این کشته‏ ى فتاده به هامون، حسین توست...

27 بلاگ

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!

نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار

پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!

باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا

به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!

شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار

دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!

جان منسوخت بر " آن مرد " که در شط فرات

تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!

هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین

ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!

ایمیل مدیر : Haami@Mailfa.Org

آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۹
    .

چرا امام حسین(ع) در ظهر عاشورا نماز خوف خواند؟

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۳۰ ب.ظ


چرا امام حسین(ع) در ظهر عاشورا نماز خوف خواند؟

جنگى که در صبح عاشورا آغاز شد، جنگى بود بسیار نابرابر، هم از نظر تعداد نفرات و هم از نظر ادوات و ابزار جنگى، و هم از نظر اکمالات و پشتیبانى، در این نبرد امام و یارانش در محاصره مطلق قرار داشتند دشمن مى خواست آنان را زنده دستگیر کند، ولى مقاومت و رزم یاران امام چنان بود که یک نفر زنده دستگیر نگردید، حمله هاى مکرر و پى در پى دشمن به خوبى دفع گردید.

-به گزارش خیمه گاه :
عمربن سعد فرمان دیگرى صادر کرد که از چپ و راست بر سپاه حسین بتازند، و فرمان داد به خیمه ها آتش بیندازند و یزیدیان  چنین کردند، حمله کردند. به آتش افکنى پرداختند.
شمر آن قدر به خیمه ها نزدیک شد که با سرنیزه اش خیمه اى را سوراخ کرد. یاران امام این حملات را نیز با فداکارى بى نظیر دفع کردند، یزیدیان که از حمله بر چپ و راست سپاه امام نتیجه نگرفتند دوباره از پیش رو بر سپاه امام تاختند تا باقى مانده سپاه مقاوم و خستگى ناپذیر امام را که تشنگى سراپاى آنان را فراگرفته بود نابود سازند، ولى آنان همچنان شجاعانه مقاومت کردند و حماسه آفریدند. شهداى زیادى در راه خدا تقدیم کردند و تعداد زخمى ها زیادشدند.
در این حال ابوثمامه صائدى، مجاهد دلاور پیکار عاشورا، کثرت شهدا و قلّت سپاه را بدید، به پیشواى شهیدان عرض کرد: جانم به فدایت! دشمن نزدیک شده و چیزى از عمرم باقى نمانده، آرزومندم وقتى خدا را ملاقات مى کنم نماز ظهر را که وقتش رسیده بجا آورده باشم.
 قسم به خداوند تا من کشته نشوم تو کشته نخواهى شد. امام سر به آسمان برداشت و فرمود: «ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلین الذاکرین ! نعم، هذا أول وقتها. ثم قال : سلوهم أن یکفوا عنا حتى نصلی; به یاد نماز افتادى، خداى ترا از نمازگزاران قراردهد و از ذاکران بداند. بلى! حالا وقت نماز فرا رسیده است از آنان بخواهید که ساعتى دست از جنگ بردارند تا ما نماز بخوانیم».
وقتى که به لشکر کوفه پیشنهاد شد که لحظه اى دست از جنگ بکشند تا پیشواى شهیدان نماز بخوانند، ولى حصین بن نمیر که یکى از سران لشکر یزیدیان بود، گفت: نماز شما قبول نمى شود.
حبیب سردار سپاه حسینى او را پاسخ گفت: نماز اهل بیت رسول اللّه و یاران او قبول نمى شود و نماز چون تو الاغى قبول مى شود؟! حصین به سوى حبیب بتاخت،
حبیب به مقابله برخواست،وبانخستین ضربت کار حصین را تمام کرد. سپس حبیب یک تنه بر سپاه یزیدیان بتاخت و شصت دو تن را به خاک انداخت و سرانجام به شهادت رسید. پس از شهادت حبیب، حر سردار بزرگ کوفه جنگ نمایانى کرد و به شهادت رسید. و بدینسان دشمن براى امام و یارانش فرصت ندادند تا آنان نماز بخوانند.
پیشوای شهیدان تصمیم گرفت که نماز خوف بخواند. به زهیر بن قین و سعید بن عبد اللّه فرمود: «تقدما امامى حتى اصلى الظهر، فتقدما امامه فی نحو من نصف اصحابه حتى صلى بهم صلاة الخوف» جلو بایستید و سپر باشید. زهیر و سعید جلو نصف یاران امام ایستادند بدن را سپر تیرهاى دشمن قراردادند، و از هر طرف که تیر مى آمد، تیرها را به جان مى خریدند. امام با یاران باقى مانده اش نماز خوف را به جماعت بجا آوردند و سلام دادند. نماز که تمام شد، سعید در اثر بسیارى تیر که بر پیکرش رسیده بود بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
سعید در حالى که با بدن گلگون بر زمین افتاده بود، چنین مى گفت: خدایا بر این مردم عذاب بفرست، مانند عذابى که بر قوم عاد و ثمود فرستادى. خداوندا! سلامم را به پیامبرت برسان! و او را از درد و الم جراحت و زخمهایى که به من رسیده است آگاه ساز; زیرا هدف و مقصود من از این همه جانبازى، و تحمل این همه درد و رنج یارى کردن اولاد پیامبرت بود.سپس سعید چشمهایش را بازکرد و سیماى سالار شهیدان را تماشا نمود و عرض کرد: فرزند رسول خدا! آیا وظیفه خودم را در مقابل تو انجام دادم؟!
امام فرمود: آرى! وظیفه خود را انجام دادى! و تو پیشاپیش من در بهشت برین خواهى بود.
روح سعید سعادتمندانه به سوى خدایش پرواز کرد. در بدن سعید به غیر از ضربت شمشیر و کعب نیزه ها، سیزده تیراصابت کرده بود.
عمربن قرظه که نیز به همراه سعید بن عبدالله نگهبانى امام را به عهده گرفته بود، و در این راه چندین چوبه تیر به سر و سینه اش رسیده وبه شدّت مجروح شده بود،همزمان باسعید بر زمین افتاده بود وبه سخنان سعید و امام گوش مى داد. و اونیز همانند جمله هایى را که سعید گفته بود به امام عرض  کرد: آیا من نیز به وظیفه ام عمل کردم؟
پیشواى شهیدان همان پاسخى را که به سعید داده بود به عمر نیز داد و فرمود: «نعم انت امامى فى الجنة» سلامم را به رسول خدا برسان و به او خبر بده که من نیز در پشت سر تو به پیشگاه او و به دیدارش نائل خواهم گردید.
و بدینسان امام و یارانش در لحظات حساس نبرد عاشورا نماز خوف را با کمال عبودیت و بندگى و خضوع و خشوع به جماعت خواندند. هم امام چنین کرد و هم یارانش.
قولى هم گفته شده است که جنگ آن قدر شدید و حملات آن قدر سنگین و پى در پى بود که امام و یارانش نماز ظهر عاشورا را به طور فرادا و با ایماء و اشاره بجا آوردند.
آنان نماز خواندند. نماز در میدان جنگ! نماز دربرابر تیرهاى بى شماردشمن ! نماز با لبان تشنه و با بدنهاى مجروح!
آنان نماز خواندند، نماز در برابر اجساد مطهر شهدا، شهداى چون حبیب، شهداى چون حر دلیر، شهداى چون سعید.
آنان نماز خواندند، نماز در جلو خیمه ها، خیمه هایى که لحظات بعد طعمه حریق آتش کینه از خدا بى خبران مى شد.
آنان نمازخواندند نماز دربرابر دیدگان اشک آلود زنان و کودکان، زنان و کودکانى که نمى دانستند چه سرنوشتى در انتظار آنان مى باشد.
آنان نماز خواندند، نماز در برابر سفیر گلوله هاى دشمن و در میان آه و ناله هاى جانسوز زنان و کودکان و در میان پیکرهاى پاک و گلگون مطهر شهداى عاشورا.
آنان نماز خواندند، نمازى که همانندش تا کنون خوانده نشده و نخواهد شد. آنان به هر نحوى که امکان داشت نماز ظهر عاشورا را بجا آوردند. نمازى که وضوى آن از خون پیشانى آنان بود، نمازى که رکوع آن خم شدن بر زینهاى اسبان شان بود، نمازى که سجده آن افتادن بر زمین بود.
آرى حسین نماز خواند! چون نماز را دوست مى داشت، یاد خدا را دوست مى داشت، محبوبش را در ظهر عاشورا فراموش نکرد! هیچ وقت راضى نشد که محبوبش ناراضى باشد. و در آخرین سجده اش در حالى که همه یاران را از دست داده بود پیشانى خونین بر خاک نهاد و فرمود: «صبراً على قضائک یارب لا اله سواک یا غیاث المستغثین، مالى رب سواک ولامعبود غیرک صبراً على حکمک...».
آرى حسین نماز خواند و همه گواهى مى دهند، شهدا گواهى مى دهند. خاک کربلا گواهى مى دهد. دوست گواهى مى دهد. دشمن گواهى مى دهد و این است که در زیارت نامه آن امام همام مى خوانیم: «واشهد انّک قد اقمت الصلاة وآتیت الزکاة وأمرت بالمعروف ونهیت عن المنکر واطعت اللّه ورسوله حتّى اتیک الیقین».

۹۲/۰۸/۲۶