يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۱۹ ب.ظ
دنیایش مثل آخرت یزید است.
|
آخرت یزید، به سبب پدید آوردن واقعة عاشورا ، با دردناکترین مجازاتها همراه است. این مثل به گذراندن زندگی با سختی و بدبختی اشاره دارد. گونه های دیگر آن عبارتند از: الف) دنیای ما بدتر از آخرت یزید است. ب) عاقبتش مثل عاقبت یزید شده است.
آش یزید را میخوری و برای امام حسین(ع) سینه میزنی؟
|
خطاب به کسی گفته میشود که در ظاهر ادعای دوستی میکند و در نهان دشمنی میورزد. این مثل با مثلهای زیر هم معناست: الف) نماز علی را میخواند و پلوی معاویه را میخورد. ب) هم طبال یزید است و هم علم دار حسین(ع)
مثل مادر وهب
|
وهب یکی از دلاوران کربلا بود که به دست سپاه یزید به شهادت رسید. مادرش زنی بسیار شجاع بود. او از شدت خشم، عمود خیمه را کشید، به میدان رفت و قاتل پسرش را با یک ضربه به قتل رساند. مثل بدین واقعه نظر دارد و برای بیان شجاعت ، زبان آموزی، ایثارگری و ارادت به اهل بیت (ع) به کار میرود.
ما اهل کوفه نیستیم، امام تنها بماند.
|
تناقض در رفتار ، نیرنگ و تزلزل، سرکشی در برابر فرمانروایان، فرصت طلبی، اخلاق ناپسند، آزمندی و شایعه پذیری بخشی از ویژگیهای مردم کوفه است. امام علی(ع)، امام مجتبی (ع)، مسلم بن عقیل و سیدالشهدا(ع) هر یک به گونهای بیوفایی و سست عهدی کوفیان را تجربه کردند. این عبارت از شعرهای مردم ما است و در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی زیاد به کار برده میشد.
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!
|
این مصرع که در چاووش خوانیهای مسافران کربلا خوانده میشد، از خطبه امام حسین (ع) هنگام خروج از مکه برگرفته شده است. حضرت در آن موقعیت فرمود: «هر که میخواهد خون خود را در راه ما نثار کند و آماده حرکت است، همراه ما در مسیر کوچ گام نهد. این مثل به زیارت، ایثار، جانبازی و آمادگی اشاره دارد.
مگر پول ما سکه یزید دارد؟
|
سکه یزید در برابر سکه امام علی(ع) قرار دارد. سکه علی(ع) از رونق و ارزش برخوردار است و مسلمانان با جان و دل آن را میپذیرند. ولی سکه یزید، به سبب ستمهای فراوانش، نزد مؤمنان جایگاهی ندارد و از پذیرش آن سرباز میزنند. این مثل به بیارزش بودن پول اشاره دارد و در برابر کسی که حاضر نیست حتی با گرفتن پول کاری انجام دهد و انسان را از ثمره حرفهاش بهرهمند سازد، به کار میرود.
هم از گندم ری افتاد، هم از خرمای بصره
|
قرار بود ابن سعد حاکم ری باشد و در حال آماده شدن برای سفر بود که واقعه کربلا پیش آمد. ابن زیاد از او خواست، اول با حسین بن علی(ع) بجنگد و سپس به حکومت ری بپردازد. ابن سعد از پذیرش این خواسته خودداری کرد. ابن زیاد گفت: «اگر چنین نکند، باید فرمان حکومت ری را پس دهد.» ابن سعد که نمیتوانست از حکومت ری بگذرد، تن به قضا داد و به قرارگاه حسین(ع) لشکر کشید. وقتی به کربلا رسید، امام حسین(ع) به او پیام داد: «در تاریکی شب به دیدارم بیا.» چون آمد، به وی فرمود: «راهی انتخاب کن که به صلاح دنیا و آخرتت باشد. » ابن سعد گفت: «میترسم ابن زیاد در کوفه خانهام را خراب کند.» حضرت فرمود:«سرایی نیک تر از آن به تو خواهم داد.» ابن سعد گفت: «در ولایت کوفه ملک و باغ بسیار دارم. همه را مصادره میکنند و از من میگیرند.» حضرت فرمود: «به تو در حجاز مزرعههای سر سبز ـ که هزار بار بهتر از مزرعههای کوفه است ـ میبخشم.» ابن سعد سر به زیر افکند و مدتی در فکر فرو رفت. آن گاه پرسید:«چگونه دل از حکومت بردارم؟» حضرت از طمع کاری و مقام دوستی او تعجب کرد و فرمود: «امیدوارم از گندم ری نخوری!» ابن سعد پاسخ داد: «اگر گندم نباشد، جو میخورم!» آن گاه به قرارگاه خود بازگشت و آمادة نبرد شد. پس از شهادت امام و یارانش، به سبب حوادثی که پیاپی رخ داد، ابن سعد به مراد خود نرسید و نتوانست فرماندار ری شود. او و پسرش به فرمان برادر همسرش، مختار ثقفی که بر کوفه دست یافته یود، به قتل رسیدند. بدین ترتیب، هم از گندم ری ماند و هم از خرمای بصره. این مثل به طمع کاری اشاره میکند و دربارة کسانی به کار میرود که سود اندک را نادیده میگیرند و برای رسیدن به سود بیشتر ،سرمایه اصلی را هم از دست میدهند.
من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس میگویی جوابم!؟
|
چون پیک کربلا به مدینه رسید، ام البنین درباره حضرت حسین(ع) پرسید. پیک از پسرش عباس سخن گفت. ام البنین چند بار پرسش خویش را تکرار کرد و هر بار درباره عباس شنید. سرانجام به ستوه آمد و گفت: من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس میگویی جوابم!
این مثل در مورد کسی به کار میرود که پاسخ نامربوط و خارج از موضوع میدهد.
مثل حرمله
|
حرمله سوی گلوی علی اصغر، کودک شیرخوار حضرت امام حسین(ع) ، تیرافکند و بی رحمانه وی را به قتل رساند. بدین سبب برای بیان شدت سنگ دلی افراد، آن ها را به حرمله تشبیه میکنند.
آ
ب دست یزد افتاده است
|
در روزگار شاهان ستمگر، مأموران آب رسانی (میرابها) که در آن زمان بلدیه نامیده میشدند، با خیانت و سخت گیریهای ناروا، آسایش را از مردم میربودند. در چنین شرایطی، نالهمردم به آسمان بلند میشد که : «ما اسیر دست ستمگیریم و آب در دست یزید افتاده است.» این مثل کنایهای است از اسیر شدن در دست ستمگر، سپرده شدن امور به دست مسؤولان سخت گیر و مقرراتی، افتادن سر رشته کارها به دست اشخاص خسیس، محتکر و گران فروش .
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|